تردیدی نیست نسل امروز نسلی است که تشنه یادگیری موسیقی. اما اینکه چگونه این تشنگی را سیراب کنیم خود بحثی میطلبد مفصل و دقیق. عدم توجه به اینکه مقوله نوازندگی (اجراییات هنر) با تدریس (انتقال مفاهیم) دو عرصه بطور کامل مجزا و تخصصی است، امروزه بازار آموزش هنر (و بطور خاص موسیقی) را در یک باتلاق بیسابقه فرو برده که بیتردید اگر بهموقع به آن پرداخته نشود تمام عناصر حاضر (مدرس، هنرجو، آموزشگاه و تأمینکنندگان ملزومات) را درخود خواهد بلعید!!
با انواع شگردهای کاذب، با انواع تشویقهای واهی، و یا با تبلیغ توان نوازندگی خودشان اقدام به جذب هنرجو میکنند.
چقدر کیفیت نوازندگی من مبین توان آموزشی من است؟ چقدر از اصول تدریس آگاهی دارم؟ چگونه میتوانم عزیز یک خانواده را در یادگیری موسیقی به سرمنزل مقصود هدایت کنم؟ قدرت کلام من در انتقال مفاهیم چقدر است؟ چقدر بلد هستم براساس الگوی شخصیتی و ادراکی هنرجو الگوسازی بکنم؟ از کدام متد آموزشی بهره میبرم؟
و از سوی دیگر
شاخصهای تحلیل عملکرد مدرس برای خانوادهها چیست؟ چگونه میتوانند در اولین برخورد کیفیت عملکرد مدرس را تحلیل کنند؟ هرچند که این مهم در اولین جلسه با بهرهوری ۱۰۰٪ امریست محال، اما به هر حال میتوان بر اساس متری اقدام به تحلیل اولیه کرد تا آسیب ناشی از انتخاب اشتباه را به حداقل رساند! چگونه میتوان در طول ماههای اولیه عملکرد مدرس را تحلیل کرد؟ شاخصهای امتیازدهی به مدرس چیست؟ تا کجا باید با یک مدرس همراه شد؟
به لطف یزدان برآنیم تا طی سلسله مقالاتی مخاطبین را در این بحث با خود همراه سازیم تا بتوانیم نگاه مخاطب را در این زمینه تحلیلگر سازیم.
بخشی از نگاه ما در این سلسله مقالات به هنرآموز خواهد بود، بخشی به خانواده، بخشی به آموزشگاه و محیط آموزشی و بخشی به خود مدرس. چرا که تعریف یک آموزش صحیح حاصل آگاهی و توسعه توان تحلیل هر چهار رأس این مربع است. صحبت از مربع است نه هیچ چهارضلعی دیگری! اضلاع و رئوسی برابر و بدون تفوق! تمام اضلاع این شکل باید همارز و همسنگ باشند تا فرایند آموزش به سرمنزل مقصود برسد.